فیلم ناخودآگاه (Unhinged) درباره تجربه یک روز بد است که میخواهد پدیده خشونت را زیر تیغ برنده انتقاد ببرد ولی فیلمساز نه تنها دست به این عمل نمیزند، بلکه خشونت را به عقدهای غیرقابل نقد و در بستر تعقیب و گریزی کلیشهای به نمایش میگذارد. با بازی مگ همراه باشید.
Unhinged فیلمی مهیج به کارگردانی دریک بوت (Derrick Borte) است که سابقه قابل قبولی در تولید فیلمهای سطح اول هالیوود ندارد و میتوان که این فیلم اولین تجربه وی با عوامل و بازیگران درجه اول سینمای هالیوود است. فیلمنامه فیلم Unhinged را کارل ارلسورث (Carl Ellworth) نوشته که منبع الهام وی فیلمهای دوئل (Duel) اسپیلبرگ و سقوط (Falling Down) شوماخر بوده است. داستان فیلم درباره زنی با نام ریچل (با بازی کارن پیستوریوس) است که در روزی که با ترافیکِ طولانی و کسلکننده روبرو میشود، شغل تازهاش را از دست میدهد و رابطه بهبودیافته با همسرش به پرخاشگری کشیده میشود. در همین راستا، او در مسیر رساندن فرزندش، کایل، (با بازی گابریل بیتمن) به مدرسه، با وانت مشکی برخورد میکند که با زدن تنها بوق جهت حرکت، راننده وانت را خشمگین میکند. خشمی که به نظر میرسد با یک عذرخواهی ساده فروکش میکند ولی راننده بازی مرگباری را با ریچل راه میاندازد که او را با عواقب بیدار کردن یک خشم عمیق آشنا کند.
شاید تعداد زیادی از مخاطبان با تماشای کولداوپن فیلم Unhinged به این نتیجه رسیده بودند که شخصیت اصلی فیلم تام کوپر با بازی راسل کرو است که خسته از زندگی سخت، زننده و ظالم، دست به اقدامهای کشنده و خشونتآمیز میزند. اما همه چیز پس از نمایش تیتراژ تغییر پیدا میکند. تیتراژ به نوعی سناریو و فضای قصه را افشا میکند. فیلمی که قرار است نگاهی عمیق و انتقادی به معضل خشم، خشونت و پدیده آنارشیستی در جامعه آمریکا بپردازد و یکی از مکانهای پدیدارشدن چنین معضلهایی، رانندگیهای ناخودآگاه و از روی قصد افراد خشن و تشنه دردسر در جادهها است. قهرمان شخصیت تام کوپر نیست بلکه زنی است که هرگز در باتلاق خشم و عصبانیت تراوش شده در جامعه قرار نگرفته است. پس از اولین برخورد ریچل با تام، فیلم کاملاً در بستر تعقیب و گریزی هیجانانگیز قرار میگیرد که فضای حاکم بر قصه، فیلم پایان نامهای اسپیلبرگ با نام دوئل را برای مخاطب تداعی میکند. اما اگر بحث مقایسه فیلم Unhinged با فیلم دوئل مطرح شود باید بگویم که فیلم ناخودآگاه تنها پوستهای ضعیف و بیهویت از آن اثر کلاسیک را الگوبرداری کرده است. مشکل اصلی فیلم Unhinged واقعی نبودن شخصیتها، موقعیتهای به ظاهر هیجانانگیز و جغرافیای به غلط ترسیم شده در سناریو است.
فیلم دوئل به این دلیل برای مخاطب قابل تأمل و واقعگرایانه است، زیرا تعقیب و گریز در بیابانی رخ میدهد که نه خبری از پلیس و نه اقامتگاهی برای پنهان شدن پروتاگونیست در مسیر پرتلاطم است که باعث میشود قصه و تلاشهای پروتاگونیست برای رهایی از آن کامیون مرگبار را حقیقی جلوه دهد. قصه فیلم Unhinged در کلانشهری اتفاق میافتد که پلیس نظارت مستقیمی بر جادهها و مسیرهای رفت و آمد دارد و همچنین اقدامات فوری پیرامون چنین حادثههای خشونتآمیز و مزاحم گونه از خود نشان میدهند. متأسفانه جغرافیای ترسیم شده در فیلمنامه با جغرافیای حقیقی شهر همخوانی ندارد و مسیر قصه را به سمتی غیرواقعی پیش میبرد. البته واکنشهای مردم شهر علیه اقدامهای خشونتآمیز تام هم خارج از تصور حقیقی مخاطب در فیلم نشان داده میشود. تام بهراحتی وارد رستوران میشود، شخصیت را تهدید میکند و سپس به طرزی فجیعی طرف مقابل خود را به قتل میرساند. مردم واکنش منطقی پیرامون این حمله نشان نمیدهند و تنها کاری که میکنند گرفتن عکس و فیلم از شخصیت تام است! یعنی تصور فیلمساز در این حد است که مردم حقیقی در چنین موقعیتهایی تنها به گرفتن فیلم و عکس از قاتل، دزد و متجاوز بسنده میکنند؟ آیا با تصویر کشیدن چنین سکانس مضحکی فیلمساز میخواهد بیان کند که مردم به این خشونتها عادت کردهاند و حتی با گرفتن فیلم و عکس از چنین اعمالی نیز لذت میبرند؟
آنتاگونیست قصه با بازی راسل کرو که اضافه وزن به شدت آزاردهندهای هم دارد، هرگز خصلت انسانی در درونش بروز نمیدهد. فیلمساز با اینکه قصد دارد خشم و عصبانیت آنتاگونیست را نشئت گرفته از جامعه بیعدالت آمریکا به مخاطب بفهماند، بیشتر وی را به سمت شخصیتهای شیاطین و نمادین فیلمهای اسلشر از جمله شخصیت مایکل مایرز در فیلم هالووین (Halloween) میبرد. آنتاگونیست همانند یک جان سخت حرکت میکند که با شلیک چند گلوله به بازو و پشتش آسیب چندانی نمیبیند، بلکه دست فرمان بهتری نسبت به قبل برای گرفتن طعمه از خود نشان میدهد. وجود قهرمان زن و رویارویی وی با مردی خشن، بستر شبه اسلشری به وجود میآورد و فیلم بیشتر به سمت و سوی معضل زن ستیزی نسبت به جامعه ستیزی قدم برمیدارد. میتوان اعلام کرد که مدت زمان کوتاه فیلم به شناخت بیشتر گذشته شخصیت تام ضربه زده است. فیلمساز هرگز علت و دلیل خشم و خشونت تام را به مخاطب بیان نمیکند تا مخاطب احساس همذاتپنداری با وی داشته باشد. حتی تام از جواب دادن یک سوال ساده پیرامون «داشتن فرزند» طفره میرود و این جاست که فیلمساز و فیلمنامه نویس شخصا تام را به ماشین آدم کشی تبدیل میکنند و از نمایش گذاشتن پیام و آرمانهای خود فرار میکنند. فرق تام با شخصیتهای آنارشیست گونهای مثل جوکر و تراویس بیکل این است که هر کدام آنها بهانهای محکم در دست دارند که میتوانند با تکیه بر آن اقدام به اعمال آنارشیستی بزنند. تام چنین بهانههایی در دست ندارد و تنها با زدن یک بوق، فتیله خشم و عصبانیتش برای نابودی فرد آغاز میکند. بوق، دادن هشدار به جا و نیاز به تنها یک عذرخواهی هرگز نگاهی عمیق به پدیدارشدن معضل خشونت و خشم قلمداد نمیشود.
از نکات مثبت فیلم میتوان به فیلمبرداری خوب آن اشاره کرد که قابها به درستی برای القای تنش و هیجان حاکی از تعقیب و گریزی مرگبار گرفته شده است. سکانس تعقیب و گریز در جاده که در اواخر پرده دوم رخ میدهد تداعیگر سکانس بینظیر فیلم مقصد نهایی دو (Final Destination 2) است.
فیلم Unhinged تنها یک تعقیب و گریز کلیشهای است که فیلمساز در انتقال پیام و شفافسازی معضلهای خشم، خشونت و جامعه ستیزی شکست میخورد. دیدن راسل کرو پس از مدتها دوری در سینما برای طرفداران این هنرمند خوشحال کننده است ولی نقشآفرینی وی آنها را غافلگیر نمیکند.
نظرات