طبق نظر بسیاری از طرفداران هری پاتر، دامبلدور یکی از داناترین شخصیتهای داستان است، اما این جادوگر بزرگ نیز اشتباهتی در تصمیمگیریهای خود داشته است
بسیاری از ما دوران کودکی و نوجوانی خود را با خواندن کتابهای هری پاتر و دیدن مجموعه فیلمهای آن گذراندهایم، بنابراین مسلما آلبوس دامبلدور، جادوگر استثنایی دنیای هری پاتر را به یاد داریم؛ دامبلدور در ذهن طرفداران این اثر بهعنوان یک فرد باتجربه، دانا و شخصی که هیچگونه اشتباهی در تصمیمگیریهای خود ندارد شناخته میشود.
اولین تصوری که ما از شخصیت افسانهای دامبلدور داشتیم این بود که او بسیار با تجربه و حسابشده عمل میکند، اما وقتی با دقت بیشتری کتابها را بخوانیم و یا فیلم را تماشا کنیم، متوجه خواهیم شد که او نیز اشتباهات گوناگونی مرتکب شده است. بله، قهرمان دوران کودکی ما، با وجود قدرت فوقالعادهاش شخص کاملی نیست. با کمال احترام به طرفداران این کاراکتر باید بگوییم او نیز نقصهایی در تصمیمگیری و اقدامات خود داشت.
البته در کنار این اشتباهات، ما نباید اقدامات مثبت و حیاتی او را در طول داستان فراموش کنیم؛ مسلما اقدامات و تصمیمگیریهای صحیح دامبلدور به حدی بود که این اشتباهات، زیاد توجه طرفداران را به سمت خود جلب نکند.
در ادامه همراه بازی مگ باشید تا 14 اشتباه و اقدام غیرعقلانی دامبلدور در دنیای هری پاتر را مرور کنیم:
1. دستهبندی دانشآموزان در گروههای مختلف توسط دامبلدور
دامبلدور در طول مدیریت خود، سنت قدیمی گروهبندی دانشآموزان را ادامه داد؛ این اقدام باعث ایجاد رقابت ناسالم و اختلاف بین دانشآموزان میشد. بچهها توسط کلاه معروف، بر اساس خصوصیات شخصیتی خود در گروههای مختلف قرار میگرفتند؛ دانشآموزانی با ویژگیهای مثبت اخلاقی، مانند: شجاعت، فداکاری و عزتنفس در گروه گریفندور قرار میگرفتند، در حالی که دانشآموزانی با خصوصیات اخلاقی منفی و تیره، مانند: حیلهگری، جاهطلبی و خودخواهی وارد گروه اسلیترین میشدند.
درواقع این یک روش مودبانه برای توصیف نوعدوستی و میزان خودخواهی آنها بود؛ بچههای باهوش در گروه ریونکلاو و بچههایی با اهمیت کمتر، شخصیت سرد و کار زیاد، تحت پوشش صفات مودبانهی صبر، وفاداری و سختکوشی در گروه هافلپاف قرار میگرفتند.
ارتباط تاریخی گروه اسلیترین با آدولف هیتلر دنیای جادوگران، یعنی سالازار اسلیترین و تربیت جادوگران سیاه و تاریک در این دسته، باعث بدنامی گروه اسلیترین در دنیای هری پاتر شده بود.
2. سه دانشآموز 11 ساله طی اولین سال حضور خود در هاگوارتز، توانستند از سپرهای محافظتی او عبور کنند
دامبلدور سنگ جادو را از بانک جادوگرهای گرینگاتز، به مدرسهی هاگوارتز منتقل کرد؛ زیرا بعد از اقدام نافرجام پروفسور کوییرینس کوییرل برای دزدیدن سنگ جادو از گرینگاتز، دامبلدور دیگر این بانک را امن نمیدانست.
در هاگوارتز، دامبلدور هفت اقدام حفاظتی (از جادوهای مختلف گرفته تا موجودات وحشتناک) برای محافظت و جلوگیری از دزدیده شدن این سنگ توسط لرد ولدمورت، تعبیه کرد؛ با این حال سه دانشآموز 11 ساله طی اولین سال حضور خود در هاگوارتز توانستند از این هفت مانع امنیتی عبور کرده و جلوی یکی از قدرتمندترین جادوگران جهان، یعنی ولدمورت را بگیرند.
حقیقت این است که سه دانشآموز 11 ساله طی اولین سال حضورشان در هاگوارتز، توانستند با همکاری یکدیگر، از موانع حفاظتیای که مدیر مدرسه (دامبلدور) آنها را ایجاد کرده بود عبور کنند؛ این موضوع نهتنها مهارت جادوگری دامبلدور، بلکه مهارت همهی کارکنان و اساتید مدرسه هاگوارتز را زیر سوال میبرد.
3. دامبلدور میدانست که اسنیپ با دانشآموزان بدرفتاری میکند
دامبلدور میدانست پروفسور سوروس اسنیپ (استاد معجون سازی و جادوی سیاه در هاگوارتز) با دانشآموزان، بهخصوص هری پاتر، هرمیون گرنجر و نویل لانگباتم بدرفتاری میکند، اما او هیچ کاری در قبال آن انجام نداد؛ اسنیپ با هری خشمگینانه و با نویل بیرحمانه رفتار میکرد. رفتار اسنیپ با هرمیون هم چندان خوب نبود، او همیشه هرمیون را مقابل بقیه تحقیر و با او بد صحبت میکرد.
اسنیپ دائما از اسلیترین حمایت میکرد و گریفندور را مورد غضب خود قرار میداد؛ با اینحال برخی از طرفداران معتقدند که دامبلدور به اسنیپ اجازه داد با دانشآموزان بد رفتاری کند تا آنها قویتر و سرسختتر شوند. برخی دیگر میگویند رفتار اسنیپ در میان معلمان هاگوارتز غیرطبیعی نبود؛ بهعنوانمثال هاگرید نسبت به دراکو مالفوی بدرفتاری کرد و این اجازه را به تمام کلاس داد تا برای چنین کاری به او ملحق شوند؛ پروفسور مینروا مکگوناگل نیز برخوردی فیزیکی با دراکو داشت و او را تنبیه کرد.
بعضی از طرفداران این استدلالها را کاملا رد کرده و معتقدند هیچ توجیه منطقی برای رفتار بد و ظالمانه اسنیپ وجود ندارد.
4. طرفداری آشکار او از هری پاتر و گریفندور
دامبلدور بهعنوان مدیر مدرسه هاگوارتز از قدرتش بسیار واضح و آشکار در موارد مختلف جهت حمایت از هری پاتر، دوستانش و گروه گریفندور استفاده میکرد؛ او در فیلم هری پاتر و سنگ جادو دلخواهانه و به بهانهی اقدام قهرمانانه هری پاتر و دوستانش، جایزهی گروهها را به گریفندور اهدا کرد.
بسیاری از طرفداران این اقدام دامبلدور را درواقع تحقیر گروه اسلیترین تلقی کردند، زیرا او ابتدا اسلیترین را برندهی جام گروهها اعلام کرد و آنها شروع به جشن گرفتن کردند، اما سپس با قدرت اختیارش تصمیم خود را عوض کرد، امتیازاتی به گروه گریفندور افزود و آنها را برندهی مسابقات سالانه اعلام کرد.
او همچنین در موقعیتهای دیگری نیز علاقهی خاص خود را به هری و دوستانش نشان داد، مثل وقتیکه به آنها اجازه داد تا برای نجات سیریوس بلک و کجمنقار از سفرکننده زمان استفاده کنند. با این حال برخی میگویند دامبلدور عمدا با هری پاتر خوب رفتار میکرد، چون میدانست او تجربهی ناخوشایندی را برای مقابله با لرد ولدمورت از سر خواهد گذراند.
5. او زندگی دانشآموزانش را با فرستادن آنها به جنگل ممنوعه برای تنبیه به خطر انداخت
دامبلدور بسیار بیپروایانه زندگی بچههای جوان را با فرستادن آنها به جنگل ممنوعه جهت تنبیه، به خطر انداخت؛ درحالیکه او قبلا به آنها هشدار داده بود هیچگاه وارد این جنگل نشوند، زیرا موجودات جادویی خطرناکی در آن وجود دارد.
وقتی هرمیون، هری، رون و دراکو قوانین مدرسه را زیر پا گذاشتند، دامبلدور نیز قانون خود را کنار گذاشت و برای تنبیه، هنگام شب آنها را همراه با هاگرید (استاد مراقبت از حیوانات جادویی) به جنگل ممنوعه فرستاد تا به او برای پیدا کردن اسب شاخدار کمک کنند.
دامبلدور با اینکه میدانست جنگل خطرناک است، اما دانشآموزان جوان خود را به آنجا فرستاد؛ بچهها در جنگل با اتفاقات ترسناکی مواجه شدند و هری پاتر لرد ولدمورت را دید. ولدمورت ممکن بود هری را بکشد، اما او خوششانس بود و توسط فایرنز نجات پیدا کرد.
6. او میدانست که یک هیولا در تالار اسرار پناه گرفته است
دامبلدور برای 5 دهه بود که میدانست تالار اسرار پناهگاه یک هیولای خطرناک است؛ مار غولپیکر باسیلیسک یکی از خطرناکترین موجودات شناختهشده است، در قلعه هاگوارتز حضور داشت.
با این حال هیچ مدرک و گواهی در فیلم هری پاتر و تالار اسرار وجود ندارد، که قبل از ورود هری به تالار اسرار و انجام آن عمل قهرمانانه، دامبلدور تلاش کرده باشد به این تالار ورود کند و آن موجود خطرناک را از بین ببرد؛ تام ریدل (لرد ولدمورت) در تالار اسرار را باز و بهوسیلهی باسیلیسک مرتل وارن را کشت.
اگرچه متوجه شدیم که دامبلدور برای انجام این کار با موانعی روبهرو بود، اما او میتوانست کارهای زیادی برای پی بردن به موقعیت تالار و کشتن باسیلیک انجام دهد؛ او میتوانست تلاش کند تا زبان مارها را برای ورود به تالار یاد بگیرد و یا با مرتل که روحش در قلعه سرگردان بود گفتگو داشته باشد. او حتی میتوانست برای یادگیری زبان مارها از هری پاتر که به آن مسلط بود، کمک بگیرد.
7. تصمیم او برای استخدام گیلدروی لاکهارت
دامبلدور بعد از مرگ کوییرل، گیلدروی لاکهارت را بهعنوان استاد جادوی سیاه استخدام کرد؛ این واقعیت که لاکهارت بیکفایت، حیلهگر و شارلاتان بود، برای تمام استادهای دیگر و دانشآموزان 12 سالهی او آشکار بود، اما دامبلدور برخلاف آگاهیاش از متقلب بودن لاکهارت، او را استخدام کرد.
اما چرا دامبلدور تصمیمی گرفت که باعث بحثهای جدی بین طرفداران هری پاتر شد؟ هیچ بهانهای برای این موضوع وجود ندارد، هاگوراتز معتبرترین مدرسه جادوگری در سراسر دنیا است و باید بهترین محیط آموزشی را برای دانشآموزان خود فراهم کند؛ این واقعیت که هیچکس به دلیل شایعاتی مبنی بر نفرین این شغل توسط ولدمورت، کار استادی جادوی سیاه را نمیپذیرفت، نمیتواند توجیهی برای استخدام لاکهارت باشد.
رولینگ در وبسایت Pottermore اعلام کرد که دامبلدور میدانست لاکهارت یک متقلب است، اما او را استخدام کرد تا با درماندگی به پاسخ این سوال برسد: چرا یک مدرسه معتبر فردی بیفایده و فریبکار را بهعنوان استاد استخدام میکند؟ بهنوعی این اقدام دامبلدور جهت درس گرفتن لاکهارت بود.
8. دامبلدور سعی کرد با فرستادن گروه اسلیترین به سیاهچال، آنها را از خطر نفوذ یک غول به قلعه محافظت کند
بعد از اینکه پروفسور کوییرل استاد دفاع در برابر جادوی سیاه، اعلام کرد که یک غول در قلعهی هاگوارتز وجود دارد، دامبلدور به ارشدهای گروهها دستور داد تا دانشآموزان را به سمت خوابگاههای خود هدایت کنند؛ اما دامبلدور این قضیه را نادیده گرفته بود که خوابگاههای هافلپاف و اسلیترین پایین و در سیاهچال قلعه هاگوارتز قرار دارند. این یعنی دامبلدور سعی کرد با فرستادن گروههای اسلیترین و هافلپاف به سیاهچال، از آنها در مقابل این غول محافظت کند.
قطعا این اقدام عقلانی نبود؛ او باید اجازه میداد دانشآموزان تا زمانی که سیاهچالها برای بازگشت آنها امن میشد، در سالن عمومی باقی بمانند و مراقب ورودیها باشند. این حادثه باعث شد، تا همان اتهامات قبلی که بیان میکرد دامبلدور برعلیه اسلیترین است، بیشتر رنگ واقعیت به خود بگیرد.
9. دامبلدور یک سگ غولپیکر سهسر را در هاگوارتز نگه میداشت
اولین مسئولیت مدیرها حفظ امنیت دانشآموزان است؛ با اینحال دامبلدور جهت محافظت از سنگ جادو، از یک سگ خشمگین و غولپیکر سهسر، در هاگوارتز نگهداری میکرد. صرفنظر از این بهانه که وجود سگ سهسر برای محافظت از سنگ جادو نیاز بود، مدرسه فضایی برای دانشآموزان جوان جهت یادگیری است و نباید هیولای سهمگینی چون فلافی در آن نگهداری شود.
اگرچه دامبلدور به بچهها هشدار داده بود که ورود به طبقهی سوم قلعه ممنوع است و آنها نباید وارد این مکان شوند، اما سه دانشآموز 11 سالهی هاگوارتز، هری پاتر، هرمیون گرنجر و رون ویزلی وارد اتاق ممنوعهی طبقه سوم شدند و در معرض خطر قرار گرفتند. دامبلدور باید این موضوع را در نظر میگرفت که هشدار او ممکن است باعث برانگیختن حس کنجکاوی در برخی از دانشآموزان ماجراجوی هاگوارتز شود و آنها تصمیم بگیرند وارد اتاق ممنوعه شوند.
10. او با کاشتن درختی که افراد را اذیت میکرد و کتک میزد، دانشآموزانش را در معرض خطر قرار داد
همانگونه که ذکر کردیم، دامبلدور اجازه داده بود موجودات جادویی مختلفی در قلعه هاگوارتز حضور داشته باشند؛ مانند مار کشندهی سالازار اسلیترین باسیلیسک، که دههها در تالار اسرار حضور داشت و سگ سهسری که از هاگرید برای محافظت از سنگ جادو قرض گرفته بود، که در نهایت باعث ایجاد یک تهدید جدی برای دانشآموزان شد.
اما فقط قلعهی هاگوراتز نبود که دامبلدور اجازه داد موجوداتی خطرناک در آن حضور داشته باشند؛ حیاط بزرگ هاگوارتز نیز پر از خطرات غیرقابلپیشبینی برای دانشآموزان جوان مدرسه بود.
درخت وامپینگ ویلو، یک خطر بزرگ برای بچههای هاگوارتز بود که اگر کسی به آن نزدیک میشد، این درخت شدیدا به او حمله میکرد و او را مورد ضربوشتم قرار میداد.
دامبلدور این درخت را از سال 1971 در حیاط مدرسه کاشت و با این کار دانشآموزان خود را در خطر حملهی این درخت مرگآور قرار داد.
11. او به هری 11 ساله شنل نامرئی اهدا کرد
دامبلدور طی اولین سال حضور هری در مدرسهی هاگوارتز، به او شنل نامرئی را اهدا کرد؛ این شنل یکی از سه یادگاران مرگ بود که با مرگ جادوگر قرن 13 ایگنوتوس پیویرل، به هری داده شد. درواقع این شنل طی اتفاقاتی به پدر هری یعنی جیمز رسید و دامبلدور نیز قبل از مرگ جیمز، شنل را از او قرض گرفت؛ دامبلدور نیز تصمیم گرفت بعد از مرگ جیمز، این شنل را بهعنوان هدیهی کریسمس به هری بدهد.
بسیاری از طرفداران اعطای چنین وسیلهی جادویی قدرتمندی را به یک کودک 11 ساله اشتباه میدانستند و از این اقدام دامبلدور انتقاد کردند؛ آنها اظهار داشتند که بخت با مدیر مدرسهی هاگوارتز یار بود، زیرا هری از این وسیله برای اقدامات جدی استفاده نکرد و تنها با آن دزدکی به کتابخانه رفت.
12. اجازه به ادامه دادن مسابقه سه جادوگر
مسابقات سه جادوگر هر پنج سال بین دانشآموزان مدارس جادوگری برتر، مانند هاگوارتز، بیوکس باتنز و دورمسترانگ برگزار میشد؛ این مسابقات ابتدا در قرن 13 برگزار شد که شامل رقابت و وقایع خطرناکی مانند مبارزه با اژدها بود.
مسابقه سه جادوگر دانشآموزان جوان را در معرض خطرات مرگباری قرار میداد و بعد از چندین مصدومیت جدی و مرگ در سال 1792 به حالت تعلیق درآمده بود.
دامبلدور با احیای این سنت دیرینه، بار دیگر امنیت دانشآموزان خود را زیر سوال برد؛ این منطقی نیست که والدین نوجوانان نتوانستند جلوی برگزاری مسابقات را بگیرند، همچنین منطقی نیست دامبلدوری که حتی برای یک سفر امن کوتاه، اصرار داشت که باید دانشآموزان از والدین خود اجازهی کتبی داشته باشند، رضایت دهد تا نوجوانان بدون اجازه کتبی والدینشان در این مسابقات شرکت کنند.
13. طرفداران تصمیم دامبلدور مبنی بر استخدام فیلچ بهعنوان نگهبان هاگوارتز را زیر سوال میبرند
بسیاری تصمیم دامبلدور برای استخدام فیلچ (یک شخص فاقد توانایی جادویی) بهعنوان نگهبان هاگوارتز را عقلانی نمیدانند؛ یک پیرمرد خرفت با انگشتان گره گره و مبتلا به روماتیسم که هنگام راه رفتن تلوتلو میخورد و نفس میزد؛ واضح است که چنین شخصی بهترین فرد برای سپردن وظایف سنگین تمیزکاری و نگهبانی یک ساختمان جادویی با بیش از صدها پله، برج و سیاهچال نیست.
جادوگران معمولا از جنها برای نگهداری املاک خود استفاده میکنند؛ قطعا از ساختمانی بهمانند هاگوارتز نمیتوان بدون سحر و جادو مراقبت کرد، اما دامبدور وظیفهی نگهبانی چنین مکان مهمی را به یک پیرمرد فاقد تواناییهای جادویی سپرد.
فیلچ کاملا از این حقیقت آگاه بود که او برای کارش مجهز نیست؛ او سعی کرد تا با گذراندن دورههایی در کویکاسپل مهارتهای خود را بهروز نگه دارد، البته این تلاشها بیهوده بود زیرا او نمیتوانست جادوگری یاد بگیرد.
14. رابطه دامبلدور با هری پاتر، گاهی اوقات سواستفادهگرایانه بنظر میرسید
طرفداران برخی مواقع نگران رابطهی هری و دامبلدور بودند و اذعان داشتند که مدیر مدرسه هاگوارتز از او استفاده ابزاری میکرده است؛ برخی از جنبههای روابط و رفتارهای او با هری، بهشدت سواستفادهگرایانه تلقی میشد.
در بسیاری از موارد بنظر دامبلدور کمتر نگران حال هری بود، و نسبت به زنده نگهداشتن او برای تکمیل سرنوشت معینشدهاش، یعنی نابودی ولدمورت بیتفاوت بود؛ هنگامیکه اسنیپ هدف دامبلدور را برای بزرگ کردن هری به «خوکی برای کشتار» تشبیه کرد، احساسات طرفداران هری پاتر را برانگیخت.
دامبلدور با هری معمولا بهمانند یک ابزار شخصی رفتار میکرد؛ او بارها هری را به ماموریتهای خطرناک برای مقابله با قدرتمندترین و شیطانیترین جادوگر دنیا فرستاده است.
برخی طرفداران تلاش میکنند که برای این رفتار دامبلدور بهانه و عذر موجه ایجاد کنند، آنها میگویند دامبلدور میدانست که هری از این ماموریتها جان سالم به درمیبرد؛ اما حقیقت این بود که دامبلدور اعتقاد داشت هری یک آینده از پیش تعیینشده دارد، بنابراین او بسیار راحت هری را درخطر میانداخت و بهنوعی از او سواستفاده میکرد.
در کنار تمام این اقدامات اشتباه و تصمیمهای نادرست دامبلدور، ما نمیتوانیم بهراحتی نبوغ و هوش او را کتمان کنیم؛ او بارها و بارها به کمک هری آمده و مانند پدری مهربان با او رفتار کرده است. قطعا این جادوگر افسانهای دنیای رولینگ جایگاهی ویژه در قلب طرفداران هری پاتر خواهد داشت. ما در این مقاله فقط سعی کردیم گوشهای از ایرادات دامبلدور را ذکر کنیم، نه اینکه دید هواداران را نسبت به او بد کنیم.
اگر شما نیز اشتباهات دیگری از این جادوگر بزرگ در ذهن خود دارید، با ما در میان بگذارید.
نظرات (5)