پس از موفقیت چشمگیر و غیرقابل پیش بینی فیلم Get Out (که متاسفانه از دید من فیلم خوبی نیست!)، شرکت فیلمسازی بلوم هوس پروداکشن (Blumhouse Production) به خاستگاه فیلمسازان تازه وارد در ژانر وحشت و معمایی تبدیل شد. اگر کارنامه محصولات شرکت فیلم سازی Blumhouse Production را زیر ذره بین ببریم، میتوان به آن نمره قبولی اهدا کرد. پس از فیلمهای مرد نامرئی (The Invisible Man) و جزیره فانتزی (The Fantasy Island)، باید میرفتی (You Should Have Left) سومین فیلم شرکت Blumhouse در سال جاری است که نسبت به کارنامه قابل قبول دیوید کوئپ (David Koepp) در نگارش فیلمنامههای مهیج و دلهره آور، اثری خسته کننده و مملو از ایدههای کلیشهای رایج سینمای وحشت است. با بازی مگ همراه شوید.
You Should Have Left دقیقا فیلمی ست که درخور نمایش خانگی و سیستم پخش کننده آنلاین است، زیرا اگر ویروس کرونایی در کار نبود و فیلم در سینماهای سراسر جهان اکران میشد، با شکست بزرگی در گیشه همراه میگشت. دیوید کوئپ که با نگارش فیلمنامه آثار نوآری مثل اتاق امن (Panic Room) و پنجره مخفی (Secret Window) نشان داد که معیارهای ساختار سینمای وحشت و راز آلود را به خوبی میشناسد، متاسفانه در فیلم You Should Have Left که هفتمین تجربه کارگردانی او نیز به شمار میآید، به هوشمندی داستان نفس گیری را به تصویر نمیکشاند.
داستان فیلم درباره تئو کانروی (با بازی کوین بیکن) مرد میانسالی است که با دختری جوانتر از خود با نام سوزانا ( با بازی آماندا سایفرد) ازدواج کرده است. تئو صاحب یک دختر بچه کوچک با نام الا است. تئو و سوزانا برای گذراندن روزهای تعطیلات خود، خانهای ویلایی در کشور ولز را برای مدتی اجاره میکنند. خانهای که به محض ورود آنها غیر متعارف و عجیب به نظر میرسد و اصلیترین شاخصه غیرمتعارف بودنش وجود درهای فراوان است. با گذشت زمان، اتفاقات عجیب و ترسناکی برای تئو در این خانه مرموز اتفاق میافتد که او را مجنون، شکاک، دیوانه و افسار گسیخته میکند.
به وضوح میتوان مشاهده کرد که دیوید کوئپ برای اولین تجربه سینمایی خود، از آثار کلاسیکی اعم از درخشش کوبریک و رمان House of Leaves الهام گرفته است. شخصیتی که از همان ابتدا رفتار و واکنش طبیعی از خود نشان نمیدهد و کووپ در اولین برداشت از واکنش غیرعادی تئو، چهرهای مضطرب و خصمانهای در هنگام دیدن صحنه عاشقانه همسرش در زمان فیلمبرداری یک اثر سینمایی از او میگیرد. گویاست که تئو بسیار به همسر جوانش علاقه مند است و دوست ندارد او را در یک وضعیت اینگونهای ببیند. رابطهای که به نظر میرسید که برگرفته از المانهای اروتیک و عاشقانه است ولی هرگز رابطه این دو در پیرنگ داستان بسط پیدا نمیکند. کمیستری بین آن دو ایجاد نمیشود که بی شک مشکل از کوئپ است که تمام تمرکز خود را روی شخصیت تئو گذاشته و حتی حضور ضروری سوزانا در پیرنگ اصلی قصه نیز احساس نمیشود.
پرده اول و دوم فیلم بسیار خسته کننده هستند. ورود تئو به خانه مرموز و سپس دیدار با افراد محله که رفتارهای عجیبی از خود نشان میدهند، نمونههای کلیشهای است که در فیلمهای وحشت و بی موویهای حال حاضر سینما دیده میشود. البته همین نمونههای کلیشهای چندان بسط پیدا نمیکنند و کوئپ نیز تصویر روشن از مردمان آن محله به مخاطب نشان نمیدهد. موقعیتهای ترسناک فیلم هم چندان خلاقانه نیستند، تئو در کابوسهای خود تنها با درهای بیشمار مواجه میشود که انتهایش به یک زیر زمین یا دیدن اجساد دختر و همسر سابقش ختم میشود. در مقایسه با اثر کلاسیکی چون درخشش (The Shinning)، درمییابیم که کوبریک در خلق موقعیتهای ترسناک و دلهره آور ظرافت بی نظیر و خلاقانهای به کار برده است و یا در فیلم ترسناک آینهها (The Mirrors) که اکنون با مقایسه با فیلم باید میرفتی، چند قدم از آن جلوتر است، کارگردان از المانهای متنوعی برای نمایش شی یا موجودات شیاطین در آینههای نفرین شده به کار برده است.
با خروج شخصیت سوزانا که میتوان گفت آغاز پرده سوم فیلم است، تئو و الا از رازهای ساختمان بندی خانهی ویلایی سر در میآورند که در نهایت آنها را وارد فضای نفرین شده و تاریک میکند. فیلم به مرور ابعاد شخصیت تئو را برای مخاطب میگشاید که حاصل از آن چیزی است که کوئپ سعی داشت در پرده اول و دوم از او به نمایش بگذارد. خانه ویلایی مکانی است که از گناهان افراد پرده برداری میکند و شخصیت را به جایی میرساند که در همان خانه با گناهان خود غرق شود. پایان بندی روشن و تا حدودی غافلگیرانه بخشی از ایرادهای فیلم را میپوشاند.
قطعا بازیهای کوین بیکن (Kevin Bacon) و آماندا سایفرد(Amanda Seyfried) در فیلم باید میرفتی جزو نقش آفرینیهای برتر آنها نیست. کوین بیکن که تجربه موفقی در بازی در سریال جنایی ترسناک پیرو (The Following) داشت، آن چنان خود را در این فیلم به آب و آتش نمیزند و بهتر بود کوئپ فرد دیگری را برای بازی در این نقش انتخاب میکرد. بازی آماندا سایفرد بخاطر شخصیت پردازی محدود و بسط نیافته سوزانا، حضور قدرتمندی ندارد. اما در میان ستارگان اصلی فیلم، بازیگر کودک با نام Avery Essex بازی دلنشینی دارد و کاملا در هنگام مواجه با موقعیتهای ترسناک، آن حس وحشت زدگی و حیران به خوبی به مخاطب انتقال میدهد.
فیلم You Should Have Left قصد دارد گرایشات روانی یک فرد را به مازوخیستیترین شکل ممکن به نمایش بگذارد که خانه ویلایی وسیلهای برای نمایان این گرایشات روانی است. کانسپتی خوب که متاسفانه دیوید کوئپ در پیاده سازی آن موفق نبوده است. خلاقیت در موقعیتهای ترسناک ایجاد نمیشود و بازی ضعیف کوین بیکن آن تمایلات روانی ناشی از گناه و شرم را به نمایش نمیگذارد. باید میرفتی یک اثر ترسناک ملال آور است که جز پایان بندی نسبتا خوبش، نوآوری در ژانر وحشت به حساب نمیآید.
نظرات